وب دانلود
- وب پی دی باسرزمینم شهر من بمپور زمین
جایگاه شاعران وعالمانی بالیقین
در درون دشت هایت گشته ام
با همه عشقم به تو دل بسته ام
قلعه ی باستانیت هم سرفراز
مردمانت سخت كوش وبی نیاز
رود پر پیچ وخمت گوید به ناز
قصه های كودكیم را به راز
نوجوانیم به میرآباد گذشت
زادگاهم ، مردمانش با گذشت
او ز تاریخ كهن دارد خبر
خاك اوهم چون طلایست درثمر
روزگاری داشت گندم بی حساب
صادراتش بود آن سوی تیاب
هی هی چوپان و داد بذركار
مانده در دشت ودرون سبزه زار
در كشاورزی ندارد او مثال
گر بكارند گندم و بذر بلال
خشكسالی كرده ویرانش چونان
با صفایست دشت هایش هم چنان
گشته ویران تشنه ی آبادی است
یادگار كوشش اجدادی است
یادگار همّت اسلاف ماست
خاك او هم سهمی از اخلاف ماست
ای عزیزان همّتی والا كنید
باستانی شهر خود دارا كنید
اثر : عبدالحمید خدایاری مدیر وب
طبقه بندی: فریادی ازجنس خاك(درد دل)،
برچسب ها: شهرمن بمپور زمین، شعر بمپورزمین، مثنوی بمپورزمین، تاریخ کهن بمپور، دشتهای حاصلخیز بمپور، فریادمظلومیت بمپور، شعربمپورزمین اثر عبدالحمید خدایاری،














